قدرت قدم های کوچک
توی این جهان که همه دارن از دستاوردهای بزرگ زندگیشون چارچپ و راست استوری و پست و ریل درست می کنن و توی اینستاگرام و جاهای دیگه آپلود می کنن ، آدم خیلی راحت می تونه جادویی که پیشرفت های کوچیک دارن رو یادش بره و اون ها رو نادیده بگیره .
ولی به نظر ما کل داستان در مورد ۱ درصد پیشرفت روزانهست ! البته این بار قصد دارم که با اعداد و ارقام بهتون ثابت کنم که داستان چیه !؟ و چرا این ۱ درصدها انقدر مهمه .
قانون ۱ درصد : فرمولی برای موفقیت !
توی پادکست هم اگه یادت باشه در مورد این هرروز بهتر شدنه یه کم حرف زدیم ، ولی حالا اینجا هم کمی در موردش حرف بزنیم. واقعیت اینه که اگه زندگی رو یه سالاد بدونیم ، این ۱ درصد همون سس خوشمزه ایه که روی این سالاد می ریزیم .
کل داستان هم می شه اینکه یه روند مداوم ولی کوچیک رو آدم توی سرتاسر زندگیش ادامه بده و انقدر ادامه بده که یهو آدم به خودش بیاد و ببینه که به مرور زمان یه چیزی ایجاد شده که بی نهایت عجیب ، خوب و جذابه !
حالا این آمار و ارقام رو یه چک کنیم ببینیم چند چندیم :
- جادوی ساختن : طبق معمول تمام موفقیت ها وارن بافت می گه ! : کل سیاست پولی جهان اینه که پول رو از آدمایی که مدام دارن فعالیت می کنن بگیره و بده به آدمایی که صبورن !
حالا این ینی چی !؟ ینی این که این بردن های یواش یواش ولی با ثبات که توی مسیر زندگی داری دنبال میکنی ، این پیشرفت های کوچیکی که حتی ممکنه اگه روز به روز نگاهشون کنیم دیده نشن ، به مرور می تونن باعث بشن که آدم به یه چیزی برسه که به قول معروف فک بقیه بیافته !
توی این مورد که می شه دستاوردهای مالی اینطوری می شه :
یه سری آدم رفتن توی یه موسسه مالی به اسم فدلیتی اینوستمنت تحقیق کردن و فهمیدن که ، بهترین حساب های تجاری مال اوناست که اصن یادشون رفته که حسابی داشتن ! کسایی که اصن انقدر سرشون شلوغ بوده که نمی دونستن همچین چیزی وجود داره !
حالا این یعنی چی !؟ ینی این که صبر + استمرار ، توی یه مسیر خیلی مهمتر از اینه که روز به روز آدم خودش رو چک کنه!
- قوی شدن توی یه کار : مالکوم گلدول یه افسانه داره که بهش می گن قانون ۱۰ هزار ساعت . ( احتمالش زیاده که در مورد این قانون زیاد شنیده باشید . کلا این ۱۰ هزار انگار خیلی عدد مهمیه ) . حالا یه سری آدم اومدن این قضیه رو بررسی کردن و فهمیدن که داستان به اون تعداد ساعت زیاد ربطی نداره بلکه کل ماجرا در مورد این تداوم داشتنه تا این که ۱۰ هزار ساعت رو آدم پر کنه ! قطعا کلی آدم الان توی ذهنتون می یاد که می بینید هر چی آب می جورن تشنگی گیرشون می یاد و کلی آدم توی ذهنتون می یاد که توی یه بازه زمانی تونستن کاری رو کنن که اصلا امکانش نبوده اگه از قبل بهش فکر می کردید.
- سلامت و تناسب اندام : کاهش وزن ، یه مجله به اسم آبسیتی ، اومده گفته که اون آدمایی که یه سری تغییر کوچیک رو به مرور ایجاد می کنن ، مثلا روزی ۱۰۰ کالری کم می کنن، یا مثلا روزی ۲۰۰۰ قدم راه رفتن خیلی بهتر می تونن وزنشون رو کم کنن . واقعیت اینه که مثلا انجمن سلامت آمریکا ( AHA ) برگشته گفته که آدم لزوما هم نباید بره باشگاه که اوضاع سلامتش بهتر بشه . کل داستان اینه که مثلا یه تمرین ۱۵ دقیقه ای هر چه قدر هم کم ، ولی اگه به صورت روزانه اتفاق بیافته این که شما دچار یه سری مشکلات سلامتی بشید رو به مرور شانش رو کم می کنه .
- توسعه فردی : مثلا با یه جمع و تفریق ساده می شه به این نتیجه رسید که فقط کافیه روزی ۱۵ تا صفحه کتاب بخونیم که بشه سالی ۱۸ تا ۲۰ تا کتاب بخونیم ، ینی ماهی بیشتر از یکی ( کتابه کوچیک باشه می شه ماهی ۲ تا حدودا !) حالا این کتابه می خواد آموزش زبان باشه ، یه چیز جدید باشه یا هر چیزی ، خب آدم یه چیز جدید یاد می گیره دیگه !
حالا یه سری چیزای دیگه در مورد این ۱ درصدی شدن روزانه بخوام بگم می شه :
هدف های کوچیک ، تاثیرات بزرگ :
همه ماها خب یه سری هدف های جذاب توی زندگیمون داریم ، ولی واقعیت اینه که همون هدف های جذاب که احتمالا توی این لحظه مهمترین هدف های زندگیمون باشه ، رو می شه به یه سری هدف های کوچیک تقسیم کرد و به مرور به سمتشون رفت ، معمولا توی کارهایی شبیه به فیلم سازی ، برنامه نویسی و اینجور چیزا از این سیستم خیلی استفاده می شه !
نوشتن !
الان دیگه توی ۴ – ۵ قدم آدم می تونه توش گوشیش یه دفترچه اطراتی نصب کنه ، یا چمی دونم لابلای وسایلش یه دفترچه یادداشت خالی پیدا کنه ، یا نه اصن توی سیو مسیج تلگرامش می تونه بنویسه ! مهم این نیست که چجوری می خوای این کار رو کنی ، مهم اینه که شده روزی ۱ پاراگراف ۴ خطی هم شده بنویسی ، نوشتنش حالا اصن به چه درد می خوره !؟ واقعیت اینه که اولا انگار از اون حالی که داری یه چیزی توی تاریخ ثبت می شه و بعدش هم می تونی اگه یه روزی کلافه شدی به این نگاه کنی که از کجا شروع کردی ، الان کجایی و این می تونه خودش یه انگیزه برای دوباره شروع کردن به آدم بده !
افسوس بخورید !
واقعیت اینه که آدمی پیدا نمی شه که افسوس چیزی رو نداشته باشه ، با این حال به نظر افسوس از اون چیزاست که خیلی هم منفی نیست ، افسوس باعث می شه که یادمون بمونه که چه کارایی ممکنه می تونسته از پسمون بر میاومده ، خب همین می تونه باعث بشه که یه چیزی یاد بگیریم ، حسمون رو زندگی کنیم ، به خودمون یادآوری کنیم که دوست نداریم دوباره یه همچین افسوسی رو تجربه کنیم .
و در نهایت ، جشن گرفتن های کوچیک ، برای پیروزی های کوچیک !
این مسابقات فوتبال لیگ های مختلف رو دیدید دیگه ، مثلا یه تیم توی یه فصل ( که یه سال طول می کشه ) ممکنه که ۱۰۰ تا گل بزنه ، مطمئنا اون تیم برای همه ی اون ۱۰۰ تا گلی که زده ، برای تک تک امتیازای ریز و درشتی که به دست آورده ، برای تمام نتایجی که به نفعش رقم خورده حسابی خوشحالی کرده ، اوکی ، قطعا جشن قهرمانی یه چیز دیگه ست ولی اون جشن بزرگ و باشکوه باعث نمی شه که آدم بیخیال تموم جشن های کوچیکی بشه که واسه پیروزی های کوچیکش به دست آورده . حتی کوچیک ترین دستاوردهاتون رو هم جشن بگیرید . مهمم نیست که این پیروزی چه قدر کوچیکه همین که آدم با یه دید خوشحال به راه هایی که طی می کنه نگاه کنه باعث می شه که توی این مسیر انگیزه ی بیشتری داشته باشه ، مگه نه !؟
خلاصه که ادامه بده !
برو !
هر چه قدر یواش … هر چه قدر کوچیک ، حتی طولانی ترین جاده های جهان هم بالاخره یه روز تموم می شن !